صدراصدرا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات کودکی صدرا

بیست و شش ماهگی صدرا

صدرای گلم الان دقیقا دو سال و دو ماهت شده یعنی بیست و شش ماهه که پا به زندگی ما گذاشتی و روند و برنامه زندگی ما (مخصوصا من) را متحول کردی  . دیگر توی این زمان روند تحول آنقدر سریع نیست که بخوام بگم نسبت به دو ماه پیش چه تغییری کردی ولی خوب حرف زدنت خیلی بیشتر و پیشرفته تر شده. کلا ازون بچه های شلوغ و پر سر و صدا هستی . فعلا که اشتهایت هم در حد صفره و این اصلا برای من عجیب نیست دیگه عادت کردم. ولی فکر کنم داری دندان آسیاب دوم درمیاری. الان که بزرگتر شدی اصلا اجازه نمیدی دندانهات را چک کنم ببینم دندان سر زده یا نه. چند روز پیش بالاخره تصمیم گرفتم و همت کردم که کشوی لباسهای شما را مرتب کنم و لباسهایی را که دیگه از دور خارج شده و برای...
23 آذر 1394

برف پاییزی

پسر گلم الان هنوز فصل پاییزه و من می خواستم چند تا عکس در فضای پاییزی ازت بگذارم که تنبلی کردم و نشد... حالا یهو برف اومد و کلا حال و هوا عوض شد. تو شهر ما بارش برف خیلی به ندرت و در حد چند سال یک بار اتفاق می افته و طبیعی هست که ما بزرگتر ها هم با دیدن برف ذوق زده می شیم. خیلی حس خوب و عجیبی هست وقتی زیر برف سرت را بگیری بالا و هزاران دونه سفید را ببینی که با سرعت دارند به طرفت میان. این اولین برفی بود که حسش کردی. دو سال پیش هم چند تا برف کوچک اومد ولی اون زمان فقط 4 ماهت بود و خیلی کوچک بودی که بخوام ببرمت زیر برف. این هم یک عکس خوشحال با خاله که به درخواستش خاله را حذف کردم.  ...
18 آذر 1394

داستان غذا خوردن صدرا

در مورد غذا خوردنت به جرات می تونم بگم یکی از بدغذا ترین بچه هایی هستی که من تا حالا دیده ام. الان که فکرش را می کنم این مشکل تغذیه شما از سه ماهگی!! شروع شد و هم چنان که در آستانه بیست و شش ماهگی هستی ادامه داره. از سه ماهگی اعتصاب شیر کردی و کم کم روی آوردی به شیر خشک و شیشه شیر. نه اینکه من مایل به این کار بودم اتفاقا تمام تلاش خودم را هم کردم که شیر خشکی نشی ولی نشد! از پنج شش ماهگی تقریبا بیشتر تغذیه ات با شیر خشک شد و بعد از آن هم ادامه داشت.. غذای کمکی را از آخرین هفته ماه ششم با لعاب برنج شروع کردم. بعد از یک هفته هم حریره بادام برایت درست کردم. دو سه روز اول برایت جالب بود و خوب می خوردی و من کلی ذوق کردم فکر می کردم همیشه هم...
13 آذر 1394

صدرا و نیکان

دو تا پسرخاله دوست داشتنی با 17 ماه اختلاف سنی . نیکان نزدیک ترین دوست و همبازی تو هست که معمولا یکی دو روز در هفته پیش هم هستید. الان نیکان را خیلی دوست داری و تو این سن خوب می فهمی که از شما کوچک تره و ضعیف تر و خیلی هواشو داری. خیلی وقت ها سراغشو می گیری و وقتی پیش هم هستید دوست داری باهاش بازی کنی و میگی : نیکان بیا با هم بازی کنیم! بازی تان هم در این حده که اسباب بازی ها را می ریزی وسط و خودت می شینی مشغول می شی و نیکان هم یه طرف دیگه می شینه و اگر یه اسباب بازی برداشت فوری ازش می گیری و اونم بهش بر می خوره و ناراحت می شه. آخه این دیگه چه بازی کردنیه.. عجب دنیایی دارین ها  بعضی مواقع هم نقش مربی و یه آدم بزرگتر ...
1 آذر 1394
1